پیشنیه تاریخی فرهنگی شهرستان داورزن
بر اساس آخرین یافتههای باستانشناختی متکی بر بقایای بجا مانده از حرکت فرهنگی انسانها پیشنیه تاریخی فرهنگی داورزن به 5000هزار سال قبل میرسد و مواد فرهنگی پراکنده در لایههای سطحی محوطه و پشتههای تاریخی شهرستان موید این موضوع است. همچنین بقایای معماری آتشکده آذر برزین مهر متعلق به طبقه کشاورزان امپراطوری ساسانی در ریوند داورزن واقع شده است. به سال 29هـ.ق داورزن چون دیگر نقاط خراسان و سبزوار اسلام آورد و بعد از آن شاهد رخدادهای تاریخی زیادی از آن جمله رخداد تاریخی سربداران در باشتین بود و تا کنون خاستگاه مفاخر و مشاهیری همچون خاندان شریعتی و علامه بهمنآبادی بوده است. تا کنون 68 اثر ثبت شده در فهرست آثار ملی دارد. داورزن تا سال 90هـ.ش یکی از بخشهای هفتگانه شهرستان سبزوار بود تا اینکه به سال مذکور در آخرین تقسیمات سیاسی کشور از بخش به شهرستان ارتقاء یافت و مرکزیت آن شهر داورزن است دارای دو بخش بنامهای مرکزی و باشتین است. بررسی تاریخ داورزن به عنوان شهرستان مستقل در دوران اسلامی–تاریخی و پیش از تاریخ به دلیل فقدان مدارک نیازمند پژوهشی مستقل است حاکمنشین شهرستان داورزن در قرون اولیه و میانی اسلامی بهمن آباد و مزینان نام برده شده لذا در لابلای تاریخ سبزوار و نیشابور و خراسان به شرح زیر آورده می شود:
تاریخچه و پيدايش سبزوار و داورزن
بنياد شهر سبزوار را برخي مربوط به عهد اشکانيان و همزمان با پيدايش و رونق راه بينالمللي شرق به غرب مي دانند و بعضي تاريخ احداث اين شهر را حدود سيصد ميلادي با آغاز تشکيل سلسله ساساني همدوره ميدانند. ابوالحسن بيهقي در تاريخ بيهق نقل ميکند که سبزوار را ساسان بن بهمن بن اسفنديار بنا کرده است. قول ديگري را هم بيهقي ياد ميکند که بناي سبزوار را ساسان ديگري نهاده و او ساسان بن بابک بن ساسان بن مهر بن ساسان بن بهمن اسفنديار بوده است.[1] اين محقق روايات ديگري را هم نقل ميکند بدين گونه که گفتهاند سبزوار را ساسويه بن شاپور الملک بنا کرده است و شاپور آن بود که نيشاپور بنا کرد و بنابراين گفته پسر اين ساسويه يزد خسرو بوده که خسرو شير در جوين و خسروآباد بيهق و خسروگرد را او بنا کرده وجود آتشکده آذر برزين مهر در ريوند داورزن و شواهد بسيار ديگر حکايت از سوابق تمدن و تاريخي کهن در اين منطقه دارد هر چند که آبادي آن در سدههاي اوليه هجري به اوج خود رسيده است. جغرافي دانان عهد اسلامي به تفضيل از اين شهر ياد کردهاند. ابوالسحاق ابراهيم اصطخري در کتاب مسالک و ممالک سبزوار را سابزوار مينامند و اين شهر و بعضي توابع آن چون آزاد وار و خسرو گرد و بهمن آباد و مزينان و ديواره و مهرجان را جزء نواحي نيشابور ميشمارد. ياقوت در معجمالبلدان آورده که بيهق ناحيهايست بزرگ و کورهاي وسيع داراي شهرهاي بسيار و آباداني مشتمل بر 321 قريه است و حدود آن از ناحيه نيشابور به انتهاي حدود ريوند تا نزديک دامغان محدود است. ابوالفداء در کتاب تقويم البلدان از الباب نقل ميکند که بيهق مجموعهاي است ازديه از ناحيه نيشابور و در 20 فرسخي که آن قصبه بيهق سابق خسروجرد بود و اکنون سبزوار است در صوره الارض ابن حوقل و حدود العالم و احسن التقاسيم و فتوح البلدان هم به سبزوار اشاره شده است.[2] سبزوار از دوره ساسانيان دو بازار اصلي داشته که از چهار دروازه شهر يعني دروازه نيشابور، دروازه ارگ، دروازه سبريز و دروازهعراق، در چهار جهت شروع و عمود بر يکديگر در وسط شهر چهارسوئي را تشکيل ميداده که ميدانها در مرکز و نزديک به آن ها قرار داشتند. بازارها و راستههاي ديگر و کوچهها از اين دو بازار منشعب ميشدند.[3]
موقعیت جغرافیایی شهرستان داورزن
داورزن از شمال به شهرستان جوین و جغتای محدود می شود از جنوب به بخش روداب سبزوار از غرب به شهرستان شاهرود و از شرق به بخش مرکزی شهرستان سبزوار و بین 57درجه و 43دقیقه طول شرقی و 26درجه و 12دقیقه عرض شمالی از نصفالنهار گرینویچ واقع شده است. شهرستان داورزن از شمال محدود است به شهرستان جوین و جغتای با فاصلهی 40کیلومتر، از جنوب به بخش روداب سبزوار با فاصله 80کیلومتر، از مشرق به سبزوار با فاصلهی 35کیلومتر و از مغرب به شهرستان شاهرود با فاصلهی 180کیلومتر، فاصلهی مشهد تا مشهد از جدیدترین جاده حدود 300کیلومتر و تا تهران 580کیلومتر میباشد. اذان ظهر داورزن 24 دقیقه از تهران جلوتر و حدود 10دقیقه از مشهد عقبتر میباشد و طولانیترین روز داورزن 14ساعت و 23دقیقه است. حد شرقی شهرستان داورزن، صدخرو با فاصلهی 25کیلومتر و حد غربی، یعنی آخرین آبادی سمت مغرب این شهرستان در مسیر جاده مواصلاتی الهاک به فاصلهی 25کیلومتر، جنوبیترین قریهی داورزن و طولانی ترین مسیر به شهر داورزن روستای نامن در کنار جاده، درجه 2 بخش باشتین است.
داورزن بر سر راه جاده ابريشم
اين راه تجارتي طولاني دنياي کهن از مرز کشور چين آغاز ميشده و از وادي نهر تا ريم و کاشغر و فلات پلمير و شهرهاي نامدار سمرقند و بخارا و مرو گذشته و به خراسان امروزي ميرسيده است. اين جاده در خراسان شهر باستاني توس را پشت سر گذاشته و از نيشابور و بيهق ميگذشته است. در مشرق سبزوار دروازهايکه شاهراه اصلي داخل آن ميشد به دروازه نيشابور و دروازهاي که از آنجا به طرف عراق عجم امتداد مييافت به دروازه عراق شهرت يافته بود راه ابريشم در مغرب سبزوار در مسير خود به سمت بسطام و شاهرود پس از طي چند منزل به نقطهاي مي رسيد که از قديمالايام به پل ابريشمي موسوم بوده است. جاده ابريشم از بيهق و بسطام و صد دروازه و قومس گذشته و به شهر باستاني ري ميپيوسته و نهايتاً پس ازعبور از فلات ايران و بين النهرين از طريق سوريه به بندر انتاکيه درکنار درياي مديترانه ميرسيده است.
تطور و دگرگونی نام شهر
دربارهی نحوهی تطور و دگرگونی نام شهر، یعنی اینکه چرا شهر مورد بحث ما (بیهق) و بعد (سبزوار) نام گرفته، نوشتهها تقریباً یکنواخت است. برای آگاهی بیشتر نظریات، از قلم مورخان این مطالب را میخوانیم: ابوالحسن بیهقی در کتاب معروف خود آورده است که: بیهق در اصل بیهه (به فتح اول و سوم) بوده به زبان پارسی بهین (بیهین) یعنی بهترین ناحیت نیشابور و...
لسترنج عقیده دارد که بیهق به فارسی بیهه و بیهان یعنی بسیار بخشنده. آقای دکتر مهدوی دامغانی چنین اظهار نظر میکند: ظاهراً کلمه بیهق معرب است، در اینکه صورت اصلی کلمه چه بوده است میان دانشمندان اختلاف عقیده وجود دارد، برخی از کتابهای لغت اظهار نظر کردهاند که اصل این کلمه (بیهگ) بوده است و گاف فارسی در عربی مبدل به قاف شده است. یاقوت حموی در صفحات 804 و 805 جلد یکم معجم البلدان میگوید: اصل آن در فارسی (بیهه) به معنای ارزندهتر و بهتر است. با مراجعه به کتاب (المعرب جوالیقی) معلوم میشود که "ﻫ" آخر کلمات فارسی در هنگام تعریب به "ق" تبدیل شده است. ملک الشعرای بهار نیز در مورد تغییرات کلمه سبزوار گفتاری تقریباً مشابه دارد. صفی الدین بغدادی در صفحهی 247 جلد اول مراصد الاصلاح نوشته که: بیهق (بالفتح) اصلها بالفارسیه بیهه، ناحیه کبیره و کوره واسعه .... هانری رنه دالمانی دربارهی وجه تسمیهی سبزوار نویسد: "شاید به مناسبت باغهای زیادی که مانند کمربند آن را احاطه کرده چنین نامیده شده است." حاج ملاهادی (اسرار) هم در این باره عقیدهای دارد میگوید: "از سر آن دهانه همه اسرار شد وجود زان سبزهزار خط، بشد این خطه سبزوار"
به هر حال از مطالعهی مجموعه نوشتهها و تحقیقات چنین برداشت میشود که (بیهق) نام ناحیه و منطقهای بوده است بسیار قدیمی در پارهای از مأخذ سبزوار و در برخی دیگر بیهق نوشته شده است و این بستگی دارد به قدمت تاریخی و زمان نگارش کتب و منابع که اگر از گذشتههای دور باشد (قصبه) و گذشتههای نه چندان دور (سبزوار) و صحیح نیز چنین است که کشش و گسترش بیهق به جهات چهارگانه (بویژه در سمت جنوب) سبزوار را تشکیل داده است. ابوالحسن بیهقی دربارهی بنیانگذار این شهرستان نوشته که: مردی بوده در روزگار بهمن الملک ... که او را بیهه خواندهاند و آنجا که مقابل (آمناباد) است دیهی کرده است، این نیز بنا نموده و اینجا بیهق نام گرفته است. حمدالله مستوفی در مورد کسی که دستور بر احداث بیهق نموده از بیهقی پیروی کرده و بنیاد آن را در حدود سیصد میلادی مقارن با تشکیل سلسلهی ساسانی دانسته است. ابوالحسن بیهقی دربارهی سبزوار نیز میگوید: بنای سبزوار منسوب است به ساسان بن بهمن، شخصی که گویند به علت رنجش از پدر با گوسفندی چند به ناحیهی بیهق آمده و در محل ساسان قاریز نزول کرده و گوسفندان خود را به این محل که ساسان آباد نام گرفته آورده که امروز (سبزوار) نویسند و علت دیگر این که به اهتمام او منطقه سرسبز شد و سبزوار گردید، بعضی دیگر بر این عقیدهاند که: سبزوار را ساسویه بن شاپور اول پسر اردشیر است که نیشابور نیز بنا نموده است.
داورزن در زمان صفويه و افشاريه
خواجه علي مويه سربداري که تاب مقاومت در برابر فرستادگان تيمور گورکاني را نداشت به سال 873هجري سبزوار را بدون آنکه آسيبي به آن برسانند به آنها واگذار کرد ولي به دليل شورش گروهي از سربداران تيمور جهت سرکوب کردن آنها در سال 875هجري به سبزوار آمده شهر را مسخر و دژ مستحکم آن را ويران نمود. با آنکه در دوره جانشينان تيمور بواسطه آرامش خراسان، بازسازي شهرها شروع شد ولي در سبزوار آثار چنداني از دوره وجود ندارد. فرمانروايي تيموريان توسط ازبکان سني مذهب متعصب از هم فرو پاشيد و تا زمان صفويان تاخت و تازهاي ازبکان خرابي و ويراني بسياري براي سبزوار به دنبال داشت[4]. در سال 1006هجري ازبکان از خراسان بيرون رانده شدند و پيشرفت و اعتلاي اقتصادي پس از يک دوره طولاني تاراج شهرها در سده يازدهم هجري پديد آمد، بازرگاني رونق يافت و صنايع رو به ترقي نهاد. شهرهاي خراسان به استثناي مشهد و قندهار به دليل رونق گرفتن راههاي دريايي و کم رونق شدن راههاي زميني و نيز کاهش روابط اقتصادي با آسياي ميانه دچار رکود و کسادي شد. امين احمد رازي محقق اين دوره در کتاب هفت اقليم درباره موقعيت سبزوار مينويسد: سبزوار از ممر باغات و عمارات و اسواق و ديگر صفات مستثني از ديگر شهر و ديار است و ميدان سبزوار از جاهاي نيک آن شهر و مکان گرفتهاند چنانچه گفته که بهشت در تحت يا فوق آنست و پيکار رستم و سهراب در سبزوار دست داده و الحال آن موضع در عين شهر به ميدان ديو سفيد اشتهار يافته.
سبزوار به دليل اينکه يکي از کانونهاي اوليه شيعه بوده مورد توجه پادشاهان صفويه واقع و خرابيهايي گذشته تا حدودي در اين دوره جبران شد و طبق لوح سنگ فرمان شاه طهماسب اول که در مسجد جامع نصب است از انواع ماليات و خراج و پيشکش معاف گرديده است. در آخر عهد صفويان شاه طهماسب دوم بياري نادر خراسان را از ملک محمود سيستاني بازپس گرفت که طبق لوح شاه طهماسب دوم که مسجدجامع است به دليل وضع اسفناک شهر و مردم وجوه پيشکش که حکام سابق از رعايا مي گرفتند بخشيده شده. در پايان دوره حکومت صفويه ولايت بيهق غالبا بوسيله سادات بني مختار اداره ميشده است. با اينکه در عصر صفوي سبزوار همواره ميدان تاخت و تاز بيگانگان بوده ولي با اينحال بناهايي چند مربوط به اين دوره در سبزوار جلب توجه مينمايد[5].
مدرسه فصيحيه يکي از بناهاي مشهور اين دوره است که در سال 1124هجري قمري توسط حاج عبدالصانع فصيحي سبزواري ساخته شده اين مدرسه در سمت شرق شهر و روبروي کوچه سرديه قرار داشته و در آن موقع 32حجره تحتاني و فوقاني داشته قسمت اعظم اين مدرسه که محل تدريس حاج ملاهادي سبزواري در دوره قاجار بوده هنگام احداث خيابان بيهق از بين رفت. بقعه امامزاده شعيب يکي ديگر از بناهاي اين دوره است اين آرامگاه درجانب جنوبي خيابان طبرسي و نزديک دروازه سبريز واقع بوده سابقاً که پيرامون شهر حصار داشته اين بقعه در پشت باره قرار مي گرفته و اطراف آن گورستان قديمي بوده است. مدرسه فخريه که ازبناهاي عهد ديلميان است در زمان صفويان رونق فراوان داشته. در انتهاي محله نقابشک مزار سبز قرار داشته که در اين عهد مورد توجه و احترام اهالي بوده و مقبره شاه طهماسب دوم آخرين پادشاه صفويه نيز در آن جا قرار داشته است. از ديگر بنااي معروف اين دوره ميتوان از رباط مشهور به رباط شاه عباسي واقع در مغرب شهر و نزديک به دروازه عراق نام برد که تا امروز سالم باقي مانده است[6].
داورزن در دوره قاجاريه
در دوره قاجاريه راههاي ارتباطي شرق ايران بسته شد و ايران ديگر تسلطي بر افغانستان و مناطق آنسوي سرخس نداشت به همين دليل داورزن و ديگر شهرهاي شمالي خراسان فاقد عوامل و محرکهاي ترقي و توسعه اقتصادي بودند و به تدريج رکود اقتصادي بر آن ها چيره گشت. پس از کشته شدن شاه افشار با آنکه بخش عمده خاک ايران در تب نفاق و جنگهاي داخلي ميسوخت ولي خراسان در دست بازماندگان نادر تقريبا آرامشي نسبي داشت. در اين دوره داورزن به تصرف اللهيار خان قليچي درآمد و او به جبران خرابيها و خسارتهاي ازبکان و افغانها پرداخت طرح شهر در اين دوره همان طرح قديمي بوده است[7]. هنوز قسمتهايي از ديوارهاي خشتي ضخيم در بعضي از مناطق مزینان و در سبزوار از منازل کوچه خانها بنام ديوارهاي اللهيار خاني وجود دارد. از بناهاي اوايل قاجار مسجد و آب انبار متصل به يکديگر واقع در کوچه حمام حکيم ميباشد که توسط حاج ملامهدي سبزواري پدر حاج ملاهادي سبزواري بنا شده است. از ديگر بناهاي اين دوره کاروانسرای مهر است که در ضلع حنوبی روستای مهر قرار دارد. به گفته هوتوم شيندلر مسئول ايجاد تلگراف درخط تهران-مشهد، شهر سبزوار در اين دوره چهار دروازه بنامهاي دروازه عراق، ارگ نيشابور و سبريز داشته و داراي يازده محله بوده بنامهاي نقابشک، حمام حکيم، مزار سبز، سرده، کوچه قاضيان مشهور محله آقا، ارگ، حاجي مقلو، الداغي، زرگر، سبريز و کوچه نو. شهر دو مدرسه بنامهاي مدرسه نو و مدرسه کهنه و پنج کاروانسرا داشته که عبارت بودهاند از: کاروانسراهاي شريعتمدار، کاروانسراي ميدان، کاروانسراي پاي منار کاروانسراي محمدحسين خان و کاروانسراي محمدرضا لر. طبق نوشته هاي وي ارگ شهر بسيار خراب و در جلوي آن امامزاده شاهزاده ابوالقاسم واقع است[8]. هانري رنه داالماني جهانگرد فرانسوي نيز ضمن توصيف سبزوار از قبرستان وسيعي در بيرون از دروازه عراق نام ميبرد که امروزه بجاي آن خانههاي مسکوني بنا شده است[9].
داورزن در سدههاي اخير
داورزن یکی از بخشهای داوزاده گانه بیهق قدیم بوده که آنچه در حال حاضر به شهرستان داورزن اتلاق می شود قسمتی از بیهق فرهنگی بزرگ می باشد بر اساس مطالعات باستان شناسی و دیرین شناسی ریشههای حیات جانوری به دو میلیارد سال قبل می رسد و ریشههای حیات زیست انسانی به شش هزار سال قبل می رسد و از آن تاریخ تاکنون استقرار مستمر در جای جای این شهرستان صورت گرفته است. به سال 29 هـ.ق سبزوار چون دیگر نقاط خراسان اسلام آورد و بعد از آن شاهد رخدادهای تاریخی زیادی از آن جمله رخداد تاریخی سربداران در باشتین بود و تاکنون خاستگاه مفاخر و مشاهیری همچون: خاندان شریعتی، مزینانیها، بهمن آبادیها و صدخرویها بوده است. تاکنون 68 اثر ثبت شده در فهرست اثار ملی دارد .[10]
[1] -شهرهاي ايران، عليرضا آريان پور، ص 208
[2] -شهرهاي ايران، عليرضا آريان پور، ص 209
[3] -شهرهاي ايران، عليرضا آريان پو ، ص 462
[4] -شهرهاي ايران عليرضا آريان پور، ص 218.
[5] -شهرهاي ايران، عليرضا آريان پور، ص 220.
[6] -شهرهاي ايران– عليرضا آريان پور– ص 221.
[7] -شهرهاي ايران عليرضا اريان پور– ص 221
[8] -شهرهاي ايران–عليرضا آريان پور، ص 223.
[9] -شهرهاي ايران، عليرضا آريان پور، ص 225.
[10] نقل به تلخیص کتاب سیمای شهرستان سبزوار تالیف محمد عبداله زاده ثانی 1388 انتشارات امید مهر و کتاب خوشاب